وبلاگی در مورد تجربه ی زندگی رویداد ها اتفاقات روزنوشته و توسعه فردی و کسب و کار

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

یه گام دیگه برای بشریت

تیتر این پست رو از نیل ارمسترانگ اولین فردی که قدم بر روی ماه گذاشت الهام گرفتم وقتی نیل ارمسترانگ از شاهین پیاده شد و اولین قدمی که زد گفت:

 

این گامی کوچکی است برای یک انسان ولی گامی بزرگ برای بشریت هست.
 

اگه خواننده این وبلاگ باشید یا من رو بشناسید ارادت بنده رو به ایلان ماسک میدونید.
تقریبتا شک هم ندارم که در مورد فالکون هوی اسپیس اکس رو شنیدید.

 

ایلان ماسک در حساب توییتر خود می گوید: موشک فالکون هوی در حالی نخستین پرتابش را پشت سر می گذارد که اتومبیل رودستر خود وی در آن جای خواهد گرفت و موسیقی «Space Oddity» دیوید بویی را پخش می کند.
این که فالکون هوی خوب کار میکنه و گام بلندی هست برای کمک کردن به پروژه ی عظیم مریخ و گام بزرگی در کار های فنی فضایی که نشان دهنده ی این است که وقتی هکر ها بیان رو کار همه چیز بهتر سریع تر دقیق تر و ارزان تر و البته با حال تر اتفاق میفته  چیزی که برای من خیلی تاثیر گذار بود و بسیار بسیار جالب این ایده تبلیغاتی فوق العاده برای تسلا و البته برای پروژه ی فالکون هوی

این که محصولاتت رو این جوری تبلیغ کنی واقعا محشره (نکته ی مهم اینه که معمولا در تست های فضایی از کیسه های شن استفاده میکنند ولی نبوغ موجب شد که همچین تبلیغ فوق العاده ای برای تسلا بشه از طرف اسپیس اکس و البته تبلیغ عالی برای اسپیس اکس که اینگونه خبر اول جهان شد.

 

 

بعد دیدن این عکسا و شنیدن این خبر شاید بگید هی هی هی هی این مملکت چی بود چی شدددددد وای همه ی نوابغ ما رفتن خارج از ایران الان همه ناسا ایرانین خون اریایی دارند و... و بعد  هم به ادامه ی بالا پایین کردن اینستاگرام و چرخ زدن در تلگرام بپردازید (البته بلاشک خواننده این وبلاگ فرهیخته است :) ایا میپندارید کسانی که وبلاگ میخوانند با کسانی که در اینستاگرام و تلگرام میچرخند برابرند!؟!؟(در همین زمان است که نویسنده ی این وبلاگ به اکونت فاطی جو جو میره و لایک میکنتش:)

شرمنده باز برای حاشیه های متوالی رفتنم پوزش من را بپذیرید.

من یه دید دیگه ای دارم این که دست ورداریم از این که اره مملکت ما نمیشه مملکت ما نمیتونیم اقایون نمیزارند. بری فلانت میکنن وصالت میکنن همین جمشید اریا بود که ماشین الکتریکی درست کرد بهتر از ایلان ماسک درود بر شرفت ای مرد اریایی(خیلی باحال بود این داستان جمشید اریا اگه نخوندید دربارش بخونید اون وقته که به احتمال زیاد یاده داستان توصیف کربلا از زبان مورخان میفتید(در برهه های تاریخی مختلف ایران شیعه از داستان قتال حسین ابن علی (ع) گفتار های متفاوتی بود از این که در دوران سامانیان که تعداد سپاهیان یزید (لعنت الله) 1000 نفر بود تا دوران مغول ها که تعداد لشکریان یزیدی صد ها هزار تن بود !؟!؟؟ اصولا هر چقدر که اوضاع مردم و اوضاع جامعه خراب تر شه ما ترجیح میدیم که افسانه های بزرگ تری درست کنیم این که جمشید اریا سی برابر ایلان ماسک هست و...)

به نظر من الان فقط فرصت اینه که ساختار سرمایه گذاری اجتماعی مالی و اشتراک دیتا ها رو در نظر بگیریم و استعداد ها به جای این که برن ربات تلگرام درست کنن یا کار های مسخره بکنن برن واقعا دست به کار بشن تا بتونن هایپر لوپ ها ماشین های الکتریکی و ... بسازن فقط چند تا نکته مهم که باید بگم(من رو در حال حاضر در یه ردای نارنجی و در حال مدیتیشن کردن در ارتفاع سه متری از سطح زمین تصور کنید که بر روی کوه های نپال دارم نسخه میدم:)

 

یک رویا پرداز نباشند(البته میدونی که رویا پرداز بودن مهم ترین واسطه تخیل و خلاقیت هست ولی منظورم رویا پردازی از جنس پسرک رضا رشید پور - دکتر حسابی- جمشید اریا-موتور یا ثارلله و...است)

 

دو پر مطالعه باشند

 

سه گیر سه پیچ باشند

 

چهار چیزی که بهش اطمینان ندارند رو انجام ندهند

 

پنج کار کنند برای تفریح کردنشون نه چیزی دیگه(میدونم شکم گرسنه اینا رو نمیفهمه زن و بچه خرج داره )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید هاشم زرین کیا

خلا در زندگی

انسان ها خلا های زیادی در زندگیشون دارند اعم از خلا های روحی احساسی جسمی روانی اجتماعی و...

 

 

خلا جسمی که گاها معلولیت ها و یا محدودیت ها رو شامل میشود(لزوما کسی نباید معلول باشه که خلا جسمی داشته باشه گاها یک نفر به علت اضافه وزن خلأ جسمی دارد یا قد کوتاه و قد بلند موجب حس بدی در فرد میشه.(به نظر شخص من مهم ترین رکن در زندگی یک فرد حس خوب لذت بردن از زندگی است این حس خوب میتواند ناشی از پول - افتخار - شان اجتماعی و.... باشد)

 

یه نکته ی دیگر هم هست اینه که افراد رو میتونید با خلا هایی که در زندگیشون هستن دسته بندی کرد.سطح دغدغه های افراد رو میشه از طریق خلا هاشون فهمید: وقتی دغدغه یه فرد یک کیلو چاق بودن یا یک کیلو لاغر بودنه یا مثلا بینی بزرگش هست یا توده ی ماهیچه ایش (این فرد که ساعت ها جلوی اینه هست (اصلا منظورم این نیست که کسی که به خودش میرسه خره هااا:))))) احتمالا دغدغه خیلی چیزا رو نداره.

 یا گاها دغدغه های مالی(منظورم اون فردی نیست که اون حداقل مادیات رو هم نداره و با مشکل در گذران زندگی مواجه هست منظورم اون فردیه که ماشین داره خونه داره کار داره همه چیش ردیفه ولی باز هم میزنه تو سرش که من چقدر بدبختم:)))‌و چرا جای مزدا ۳ لندکروز ندارم؟!؟!؟! (البته این که فرد به دنبال پیشرفت درامدیش باشد خیلی اتفاق خوبیه ولی اگر این بشه بزرگترین دغدغه زندگیش اون وقت خیلی خوب نیست :)

یکسری هم هستند که دغدغه زندگیشون فقط و فقط از جنس دغدغه های کاری است این که چقدر در اوردند این که بازپرداخت وام هاشون چه جوریه این که چقدر بفروشند این که فاکتور های  کی بفروشند و... همه ی زندگی و خواب و خوراکشون و.... در حول و حوش این است که بتونن چرخ بیزینسشون رو بگردونند و نتیجه بگیرند.

یه سری هم هستند کلا دغدغه خاصی ندارن میرن میان هستن خوش هستن :)

برای خودشون میپلکند با دوستانشون حرف میزنن یه غذایی میخورن یا میپزند و....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید هاشم زرین کیا

قانون تجارت

فرق میان اتحادیه ها و دادگاه ها ؟ (فرق خروجی و ورودی)

یه مثال جالبی براتون میزنم :

فرض کنید که شما کاری رو برای کسی انجام داده اید (این کار میتونه هر چیزی باشه از فروش یک جنس تا فروش خدمات و ... )

 

بالفرض مشتری یا کسی که بهش داری خدماتی ارائه میکنی پول شما رو نداده؟!؟!؟! یا بد قول شده و یا ....

به نظرتون چه میشه کرد!؟!؟

جواب:

باید برید حل اختلاف و یا شکایت که این کار به وسیله ی فقط و فقط ثبت در ثنا (یه مسئله یک روزه حداقل) بعد از اون هم باید برید ثبت درخواست کامپوتری و ... بعد هم باید یه پول چند صد هزار تومانی (یه درصدی از اون رقم مورد اختلاف ) را به حساب دادگستری پرداخت نموده و سپس طرح و اقامه دعوا کنید و....

(اون هم با اون محیط متشنج کننده و اعصاب خورد کن دادگاه ها ) پس از اون هم باید بری وکیل بگیری و .... و فرایند دادرسی حدودا پنج سالی طول خواهد کشید :)

 

حال بالفرض شما مشتری هستی (این مشتری میتونه هر چیزی باشه در هر جایی ) احساس میکنی بهت گرون فروختن یا بد فروختن کثیف فروختن یا اصلا هر چی شکایتی داری میری به صنف مربوطه شکایت کرده و تقاضای شکایت میکنی (هر نوع شکایتی ) از این که این اقا یا خانم یا مرکز مثلا شبیه به کاری که شما میگید رو میکنه و فلان قدر کم تر میگیره ؟!؟! و شما پیش فاکتور مربوط  به اون رو میگیرید و میرید به اصناف شکایت میکنید :)
دیگه بقیه اش مشخصه به هر صورت محکوم میشید:)

چه خودتون گرون تر خریده اید؟!!؟ گرون فروختید!؟!؟!

 میگه: برو برو تو گرون خریدی؟!؟!؟

چه طرف رو توجیح نکردید و فروختید !؟؟!؟!

میگه: برو برو مستدل نیست؟!!؟

چه هر چیزی دیگه هر دلیلی که شما فکر کنید!؟!؟

 

اصلا شما پول نده و فقط فاکتور بگیر باز هم میتونه ازت شکایت کنه به علت گرون فروشی:))

 

یا اصلا فقط فاکتور داشته باش هیچی هم نده باز هم موجب میشه که تو گرون فروختی!؟!؟

 

پس فالواقع الان هر کسی بخواد هر چیزی بخره هر جایی که هستید میتونید هر چی بگید :) این خیلی جالبه !؟!؟!

 

 

من حیث المجموع دوستان یه پیشنهاد دوستانه بهتون میکنم :)

هیچ وقت هیچ کاری نکنید !؟!؟! در حقیقت هیچ بیزینسی راه نندازید :)

اگر هم راه انداختید یه وکیل رو همیشه بقل کنید :)

یه توصیه دیگه هر چیزی که خریدید خوشتون نیمد هر چیزاااا فکر میکنید گرون هست از مبل گرفته تا فرش و گوشی و لباس و .... همین کار رو کنید.به هر صورت پول میگیرید و به دولت هم کمک میکنید :)

 

راستی یه چیز دیگه اگر به هر دلیلی جزو صنفی نیستید (منظور از این که جزو صنف اینه که اصناف ندارید (البته به جز بچه های نظام مهندسی و یا نظام پزشکی) البته باز هم اگه نظام پزشکی باشی باز یه کارایی میشه کرد البته نظام مهندسی هم اگه یکم بتونی اشنا ببینی یا هر چیزی این اتفاق میفته :)

 

یاده صحبت یکی از دوستان افتادم که میگفت:

داشتم مهاجرت میکردم برای امریکا :)

رفته بودم دم کانتر چک پاسپورتی که اون شهری که داشت مهر پاسپورتم رو میزد باهاش صحبت میکردم باهاش جالب بود اومد گفت:

منتظر بودم فردی که دم گیت پاسپورت بود و مسولیت چک پاسپورت رو داشت پاسپورت ما رو چک کنه.

گفت وکیلی که کار های ما رو انجام میداد بهم گفتش که: فلانی مواظب باش اینی که الان میخواد چک پاسپورت شما رو انجام بده اگه بخواد میتونه شما رو دیپورت کنه از امریکا

این رفیق ما هم گفت:

این که چیزی نیست تو ایران کارگر فضای سبز هم میتونه شما رو دار بزنه :)

 

 

 

پینوشت: یاده امیر تقوی عزیز میفتم که یه بار داشت میگفت که تو این سال های کارافرینی در این مملکت ۱۲۷ بار توی اداره ی کار ازم شکایت شد :))

امیر عزیز تاکید میکرد که بنده بالفرض شمر اصلا خود خود یزید ایا باید در ۱۲۷ شکایتی که ازم میشه عینا ۱۲۷ بار محکوم شم؟؟!!

 

پینوشت: عزیزان قبل این این که کسب و کاری را استارت بزنید یا استارت اپ تون رو راه بندازید اولین کاری که بکنید پیدا کردن یه مشاور حقوقی باشه که از اول تا اخر بهتون کمک کنه از کمک به فرار از کاپیتان گارسیا ها تا فرار از گردنه بگیران این اداره اون اداره داستان های قانون کار داستان های قرار داد بستن ها داستان های وصول مطالبات داستان سند سازی و ساختار حسابرسی و بیمه و ... کسی که دستی تو قوانین این جوری داشته باشه ادم های زیادی بشناسه و البته کاربلد گیر سپیچ و ... باشه هر چقدر هم گرفت ازتون نوش جونش (والله )

 

پینوشت: اگر در قست در باره ی من این وبلاگ خونده باشید احتمالا فعالیت مشاوره ای و همکاری بنده در دومان به چشتون خورده دومان به عنوان یه اکوسیستم توسعه ای که در ابتدا تعدادی پورفولیو دارد شروع به کار کرده یکی از پورفولیو های دومان امانیه هست. کارافرین سرمایه گذار به جای این که وقت زیادی را در این اداره دولتی اون اداره دولتی بزاره و هی اعصاب و روانش رو فرسایش بده به جای این که ایده بزنه مذاکره کنه و ... مجبوره که بره این ور اون ور این اداره اون اداره و اعصابش رو هم خورد کنه و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید هاشم زرین کیا

ایران

میخوام به یه چیز خیلی خیلی خیلی همگانی به پردازم حرفی که (البته از جنس غرغر کردن هست ) مردم در همه جا داد و فریادش میزنن و حرفیه که هر جا به هر دلیلی به هر صورتی زده میشه:)

یک بی قانونی اجتماعی صورت میگیره شروع میکنن ....

مجادلات سیاسی پیش میاد شروع میکنن....
نون میخوان بخرن شروع میکنن...
سوار تاکسی میشن میخوان برن این ور اون ور شروع میکنن...

شغل ندارن شروع میکنن...

کشتی غرق میشه !؟؟! زلزله میاد!؟!؟؟
و ....

در حقیقت حرفی است که به هر دلیلی میان اون رو شروع میکنن به گفتن و بهونه اوردن و....این حرف چیزی نیست به جز :

 

قبل از انقلاب فلان بود بیسان بود

 

گاها این گفته های جوری بیان میشه که انگار قبل از سال 1357 ایران یه ترکیبی بود از نظم اجتماعی سوییس ها -ثروت قطریا - شخصیت اتریشیا - اعتبار امریکایی ها و.... یه دفعه ما به اضمحلال کشیده شدیم !؟!؟

از افسانه هایی که تعریف میکنن دیگه نگم(البته یه سری از واقعیت های اون روز ها شبیه افسانه های الان ما هست )

قبلنا وقتی من این حرفا رو میشنیدم تعجب میکردم که ااااا چرا اخه!؟!؟ خب واقعا این جوری بود!؟!؟ ایا ما از لحاظ نظامی انقدر قوی بودیم که میتونستیم در یک شب هر کشوری رو که بخوایم تسخیر کنیم ؟!؟! ایا مردم ما انقدر پولدار و در رفاه بودن که یه کارمند و یا کارگر عادی میتونست با حقوق یک ماهش بره خونه استخر دار بخره!؟!؟ و ...

 

بعد ها که پیش رفتم و یه مقدار که کنجکاو تر شدم و کتاب ها و مجلات اون زمان ها رو خوندم به یه چیزایی پی بردم :)

 

پینوشت:
اون چیزایی که پی بردم رو در اینده خواهم نوشت :)

 

خب خوبه به مناسبت دهه فجر این ها رو بگم در وحله اول نمیخوام شبیه به اینوریا (اقایون رو میگم صدا و سیما و سازمان تبلیغات اسلامی و البته سپاه پاسدران انقلاب اسلامی )

 

پیدا کنید پارادوکس را در این عکس

 

در این قسمت به نهاد های مدنی پرداخته است و البته در مورد عدالت اجتماعی!!؟!!؟ که در واقع در مملکت ما این رکن رکن خیلی مهمی است و وقتی ما اتش به اختیار هستیم به معنی این است که هر جا که بخواهیم میتونیم عملی که درسته رو انجام بدیم که این واقعا عالیه

در مورد ارزش های اجتماعی هم که به ارزش های اسلامی تغییر کرده که اطلاع چندانی ندارم.
این که جشن های ما در حال حاضر چقدر برمبنای ارزش اسلامی هست این که وقت گذراندن مردم ما چقدر اسلامی هست این که چقدر نماز گذار داریم و ... رو من خیلی اطلاع ندارم و به خودتون میسپارم :))

 

ساختار های رشد اقتصادی را در یک جدول نمودار بزرگ بهتون نشون میدم(اقتصاد تنها چیزیه که نمیشه روش حرف دیگه گذاشت این که بگیم اره مردم ما مسلمون تر یا غیر مسلمون تر شدند یا این که بگیم اره ما غرور ملی کم یا زیاد داریم یا این که بگیم مردم فرهیخته تر یا خنگ تر شدند همه و همه نسبی هست ولی رشد اقتصادی چیزیه که نمیشه هیچ وقت گولش زد)

 

 

 

البته همه این نمودار ها مربوط به قبل سال نود هست (در حقیقت قبل از نابود شدن بخش بزرگی از اقتصاد به واسطه ی تحریم های ظالمانه ی استکبار جهانی ) و بین سال 84 الی 88 هم ما یه انفجار قیمتی در فروش نفت داشتیم.(راستیتش خواستم 88 به بعد رو هم بزارم دیگه روم نشد :(

 

 

 

  •  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید هاشم زرین کیا

درگیری ذهنی

یکی از مسائلی که افراد درگیرش هستند اصطلاحا فکر و خیال بی خود و بد گمانی درونی است که به رویداد ها دارند این مورد یکی از مواردی است که میتواند روح و روان آدمی را تحت تاثیر منفی قرار دهد و این گونه انسان را به تنش بکشد.

و تنش هم یکی از مهم ترین چیز هایی است که موجب میشود که که فرد لذت کافی از زندگی خود نبرد و لحظات بدی را تجربه کنه و حس بدی داشته باشه 

 

فالواقع به نظرم بسیاری از مشکلات خلا ها و مواردی که ما داریم در زندگی از مشکلات روحی روانی سر منشا میگیره 

و به غیر از این چیز دیگری نیست 

بسیاری از سردرد ها بسیاری از مواقع که حالت ناراحتی بر فرد  چیره میشه و یا خیلی چیز های دیگه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید هاشم زرین کیا

میانکاله( زیبای پنهان)

میانکاله زیبای پنهان
 

همان طور که میبینید تنها قسمتی از سواحل ایرانی دریای خزر که روشن نیست گوشه سمت راست است. این گوشه سمت راست همانا میانکاله زیبا است

 

به گمونم اوایل هفته ی گذشته بود که یه دوستی یه تور یه روزه رو معرفی کرد که سفر به میانکاله و گشت و گذار توش بود (از طرفی من قبلا یه چیزایی از میانکاله شنیده بودم در حد محو ولی نمیدونستم اصلا چی هست یه گوگل کردن من رو متوجه این داستان کرد(دوستی که مثل من میانکاله رو گوگل کردی و این وبلاگ رو داری میخونی حتما حتما یه سر برو میانکاله عالیه :)

بعد دوستان خیلی بریم نریم کردن و در آخر گفتم موردی نداره خودم میرم حالا با ماشین خودم برم ؟؟ یا با اتوبوس و ماشین های گذری (چون خب میدونید که من سفر مثل ادمیزاد رو خیلی دوست ندارم)

ولی گفتم موردی نداره میتونم مثل ادم های متمدن با همون تور برم :)

پس هماهنگ کردم برای روز جمعه 29 دی ماه 1396 ساعت شش صبح هزار سنگر به مقصد میانکاله ی زیبا

هم صحبتی و ایجاد اوقات شاد و سرزنده در فضای مینیبوس تا رسیدن به میانکاله که خب عالی بود همراه شدن با عزیزانی که گذراندن زمان با تک تکشون لذت بخش بود.

 

میانکاله تنها جایی است در سواحل ایرانی دریای خزر که به صورت منطقه ی حفاظت شده است این مکان در گذشته زیست گاه انواع پستان داران از ببر مازندران (رضا یزدانی رو نمیگه ها ببر واقعی  اش :) تا شوکو و... بود اما در حال حاضر محدود تر است

 

مشخصات اولیه و تابلو معرفی منطقه میانکاله

 

 

در زمان برگشت متوجه شدم که رفتن به میانکاله نیاز به مجوزات خاص به خودش را داره

 

اولین برخورد ما با حیاط وحش اون منطقه اسب های وحشی شده بودند(اسب های وحشی شده به این معنی است که در زمان های قدیم (ناصرالدین شاه و این داستان ها)یه سری اسب های پرورشی بودن که با یه سری اسب های ترکمن یا روس جفت گیری کرده و در این منطقه رشد و نمو پیدا کردند مثل اسب های وحشی که در سراسر قاره امریکا پیدا میشود )

سپس وقتی در بین درختان انار وحشی میانکاله گذر میکردیم(انار وحشی بهشهر که میگن از میانکاله میاد)

وقتی لا به لای این بوته ها بودیم ناگهان یک قرقاول خزری جلوی پای ما پرانیده شد(در حقیقت رو زمین بود ما رو دید پرواز کرد ) که واقعا زیبا بود.

بعد از اون هم زمان رسیدن به گاومیش ها بود که اون ها هم بسیار جالب بودند(توصیه میکنم وقتی یه گاومیش دیدی شاخش برات جالب بود و خواستی بری ازش عکس بگیری یواش تر برو :) البته دنبال کردن گاومیش ها خیلی حال میده ولی اصلا کار خوبی نیست :)

ضمنا گاومیش ها کلا روحیه ناراحتی دارند انگار که پولشون رو خوردی؟!؟!؟ یه چی تو مایه کرگدن هستن

 

 

بعد از دیدار با گاومیش ها رسیدیم به تالاب بسیار زیبا(قسمت زیادی از میانکاله تالاب هست)

 

الان وقته پوشیدن چکمه است (روز قبل تور رفتم یه چکمه خیلی شیک خریدم :)

ضمنا دوست عزیزی که میخوای بری میانکاله و میخوای بری تو آب که بتونی فلامینگو ها و بقیه پرندگان رو از نزدیک ببینی توصیه دوستانه من اینه که حتما چکمه بپپوشی :)

 

 

حال میریم تو تالاب بسیار زیبا که عمقی نزدیک به پنجاه سانت داره و تا بهشهر ادامه داره!؟؟!(گمونم سه چهار کیلومتری بشه(هدف بعدی ام گذر کامل از تالاب به شهر بهشهر هست(اونی که هم باید اماده شه خودش میدونه کیه؟؟!! تفتان رو به یاد اورید )

 

وقتی وارد تالاب میشوی یک زیبایی فوق العاده رو حس میکنی
کوه های البرز که برف زده جلوی رویت
پایین تالاب بسیار زیبا میان کاله

در تالاب هم که پر از پرندگان و ماهی های فوق العاده پشتت هم که جنگل انار(ایا زیبا تر از این داریم!؟؟! اره داریم :) سواحل خلیج فارس :هرمز-سواحل مرجانی - و طرف گواتر چابهار)

 

 

بعد از نزدیک یک ساعت پیمایش به صورت کاملا بی سر و صدا و دور زدن فلامینگو ها اروم اروم بهشون نزدیک شدیم و شروع به عکس برداری کردیم :) البته بی جنبه ها وقتی نزدیک تر شدیم بهشون همشون پرانیده شدند (هیچ کی نیست بهشون بگه اقا ما اهلی هستیم کاریتون نداریمممم  :)

 

 

واقعا زیبا بودند این پرندگان و به معنی واقعی کلمه صداشون و زیبایی خیره کننده اشون که به معنی واقعی کلمه سمفونی رنگ بودند بسیار زیبا بود.

بعد از پیمایش در تالاب مقصد بعدی برج دیدبانی بود (برج دیدبانی دوم یک برج دیدباین محیط زیست بود که با بالا رفتن از هشتاد پله منطقه زیر پای شما خواهد بود)

 

بعد از استراحت و تناول ناهار و انجام تفریحات مفرح :)

غروب زیبای میانکاله رو نیز به تماشا نشستیم و روزی بسیار فوق العاده ای رو با همنشینی با عزیزان در جایی بسیار زیبا گذروندیم

 

 

 


داستان ادامه دارد

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید هاشم زرین کیا